تمام سال من بی تو پر از سوز زمستونه صدای خنده رو هیچکس نمیشنوه از این خونه تو رفتی و نگاه من یه دریا درد و غم داره یکی انگار توی سینم گل یأس داره می کاره بی تو قلب جهنم هم مثل خونه واسم سرده با اون حالی که تو رفتی محاله بازی برگرده دارم یخ میزنم بیتو تا فرصت هست آخه برگرد تو این سرمای تنهایی نمیشه حفظ ظاهر کرد جای خالیه تو داره همه دنیامو می گیره بیتو آسونترین کارا واسم سخت و نفس گیره بیتو هم صحبت شبهام همین چهار دونه دیواره بیتو این سقف هم سقف نیست ازش دلتنگی می باره
رفتنت مثل یه حادثه برام موندنیه حالا آواز سفر کردن تو خوندنیه لحظه ها، ثانیه ها طاقت موندن ندارن می سوزونن، اما خب فکر سوزوندن ندارن یه روزی لحظه هامون رنگ بنفشه ها بودن تو هوای خونه مون عطر آلاله ها بودن تن من جسم تو یکی نبودن اما یه جون زیر آفتاب جدا اما یکی سایه هامون حالا اون اسب بزرگ آهنی منتظره تا تمومی وجود منو همراش ببره می بره هر چی رو که بود ونبود من می شم شناور مسیر رود بدرقه کلام تلخ رفتنه واسه من تجربه ی گسستنه