آهنگ خوش خیال از آلبوم عروسک شب سیاوش قمیشی
من خوش خیال ساده
حالا با پای پیاده
دنبالت دارم میگردم
همسفر با شب و جاده
پرم از حسرت و خواهش
واسه یک لحظه نوازش
کوله باره غم رو دوشم
رهسپاره شهر سازش
تو قامت سیاه شب
وقتی ستاره میمیره
انگار میخواد بهم بگه
واسه رسیدن به تو دیره
از منه خسته رو خط رفتن
بی تو یه سایه فقط میمونه
سایه ی مردی که خوش خیاله
تو نا رفیقو رفیق میدونه
هنوزم اسمت عزیزه
واسه این همیشه تنها
قصه ی بود و نبودت
میشه راهی واسه فردا
متن ترانه سیاهی سیاوش قمیشی
وقتی صبح میرسه ماهِ آسمون
نفسِ لحظه ی آخر میکشه
واسه این خسته ترین مردِ زمین
آسمون چادر غم سر میکشه
عمریه روزهای من سرد و سیاست
از سفیدی ها شناختی ندارم
هرجا میرم همه جا سیاهیه
واسه اینه که سیاهُ دوست دارم
اولِ هرچی برام آخریه
افقم همیشه خاکستریه
غیر این سیاهی رنگای دیگه
واسه من همیشه ناباوریه
از همین روزنه ی سردِ اتاق
میپَره کودک چشمم تا دور
خواب پرواز خوشی میبینم
خواب تا اوج رسیدن مغرور
متلاشی شدن عاطفه رو
میبینم کم کم و گریه م میگیره
گاهی گریه میشه بهترین دوا
جایی که عاطفه کم کم میمیره
پشتِ این پنجره ی ساکت و سرد
پرِ بغضم دارم آتیش میگیرم
واسه تنهایی به دنیا اومدم
حالا هم تنهاتر از تنها میرم
از همین روزنه ی سردِ اتاق
میپَره کودکِ چشمم تا دور
خواب پرواز خوشی میبینم
خوابّ تا اوج رسیدن مغرور
وقتی صبح میره ماهِ آسمون
نفسِ لحظه ی آخر میکشه
واسه این خسته ترین مردِ زمین
آسمون...